‏زن را با عشق اسیر کن نه قفس ‏با توجه تملک کن نه تحجر ‏با اعتماد پایبند کن نه تعصب : ‏غیر از کنارِ تو هیچ کجا نخواهد رفت

تاريخ : سه شنبه 28 ارديبهشت 1395برچسب:, | 14:39 | نويسنده : نازنین |
حس کردم که چقدر دلم واسه خودم تنگ شده... تلخ ترین حس دلتنگی،دلتنگی واسه خودته،واسه کسی که بودی!

تاريخ : دو شنبه 27 ارديبهشت 1395برچسب:, | 15:25 | نويسنده : نازنین |
بنویس چیزی...دل که تنگ است کجا باید رفت ..؟ به در و دشت و دمن ؟ یا به باغ و گل و گلزار و چمن ؟ یا به یک خلوت و تنهایی امن ؟ دل که تنگ است کجا باید رفت ؟ پیر فرزانه من بانگ برآورد که این حرف نکوست دل که تنگ است برو خانه دوست شانه اش جایگه گریه تو ، سخنش راه گشا بوسه اش مرهم زخم دل توست ، عشق او چاره دلتنگی توست ؛ دل که تنگ است برو خانه دوست ، خانه اش خانه توست ...

تاريخ : پنج شنبه 23 ارديبهشت 1395برچسب:, | 9:1 | نويسنده : نازنین |
گاهی خوابت را می‌بینم بی‌صدا بی‌تصویر مثلِ ماهی در آب‌های تاریک که لب می‌زند و معلوم نیست حباب‌ها کلمه‌اند یا بوسه‌هایی از دل‌تنگی

تاريخ : شنبه 11 ارديبهشت 1395برچسب:, | 19:8 | نويسنده : نازنین |
صدا كن مرا كه صدايت زيباترين نواي عالم است صدا كن مرا كه صدايت قلب شكسته ام را تسكين ميدهد صدا كن مرا تا بدانم كه هنوز از ياد نبرده اي مرا نشسته ام تا شايد صدايم كني صدايم كني ومحبت بي دريقت را نثارم كني

تاريخ : شنبه 11 ارديبهشت 1395برچسب:, | 19:4 | نويسنده : نازنین |
بهترين لحظه، لحظه ايست كه فكر كني فراموشت كردم، بعد 1 اس ام اس از طرف من بياد كه توش نوشته ميميرم برات ! ولنتاینت مبارک !

تاريخ : یک شنبه 25 بهمن 1394برچسب:, | 19:23 | نويسنده : نازنین |
خداحافظ خواهم گفت ب اویی که تمام تارو پودم بود باپاییز، بابارانی ک ورق می زد دلتنگی های بی هنگامم را با عشق ، که از بندناف تااین روزهایم جسم و روح مرا در بر گرفت خواهم رفت ، بی هیچ نام و نشانی اینجاکسی نیست گونه های خیسم را دست نوازشی بکشد وباطناب لگامش مراب ماندن وادار کند هیچ کس ، هیچ کس نگاهم را نفهمید سکوتم را ندید کابوس های خاکستری ام را رنگ نبخشید خواب خواهم رفت تا ابدیت بی هیچ قرص و دارویی من پر از دردتهی بودنم پر از سیاهی و فریاد پراز بغض های بی شمار ردّ ِپایت را خط می زنم از رویاهای سپیدم وتورا می سپارم ب ماه نقره ای پوش شبهایی ک ستاره هایش نه سقوط می کنند و نه خاموش می شوند من برای ابد خسته ماندم زیر این نقاب بی لبخند وچیزی ندارم برای بخشیدن جز یک روح زخمی و یک قلب شکسته می روم تا این باقیمانده هایم را تنهایی قدم بزنم لای این زمستان یخ زده ی برفی با تو خداحافظی خواهم کرد با تویی ک با من بودی اما " بی من " تقدیم ب ...

تاريخ : دو شنبه 19 بهمن 1394برچسب:, | 10:52 | نويسنده : نازنین |
از تمام چیزایی که داری خدا رو جدا کن ! چی داری ؟ هیچ حالا به همه نداشته هایت خدا رو اضافه کن ! چه کم داری ؟ هیچ

تاريخ : دو شنبه 21 دی 1394برچسب:, | 21:42 | نويسنده : نازنین |

بهشت هیچ است در برابر قدم زدن با تو زیر نور ماه



تاريخ : یک شنبه 29 آذر 1394برچسب:, | 10:27 | نويسنده : نازنین |

خیلی دلم گرفته



تاريخ : دو شنبه 25 آبان 1394برچسب:, | 18:34 | نويسنده : نازنین |